بررسی تقاطع میان تجربۀ دینی و تجربۀ زیبایی شناختی، می تواند نسبت میان دین و هنر را بیش از پیش روشن کند. میزان اشتراکات و شباهت ها مشخص می کند که آیا منشأ واحدی در کار است؟ آیا از هردو می توانیم نتیجۀ یکسانی انتظار داشته باشیم؟ نوشتار پیش رو در گردآوری اطلاعات از روش کتابخانه ای و در استنتاج، از روش توصیفی-تحلیلی بهره برده است. زمینه های مشترکی همچون نهضت های فلسفی و ادبی در شکل گیری تجربۀ دینی و تجربۀ زیبایی شناختی نقش داشته اند. سوبژکتیویسم کانت بر هردو تأثیر جدی داشته است و از حیث معرفت شناختی تشابهات بسیارنزدیکی به هم دارند. پس از سوبژکتیویسم کانت و فروکاستن دین به تجربۀ دینی و زیبایی به تجربۀ زیبایی شناختی، بسیاری احساس کردند که رابطۀ میان دین و هنر به کلی منقطع شده است و اندیشه های دوران مدرن توانسته است این ارتباط وثیقِ دوران کلاسیک را از بین ببرد؛ امّا بعد از مطالعۀ اشتراکات میان تجربۀ دینی و تجربۀ زیبایی شناختی، می توان احساس کرد به رغم پروژۀ کانتی در تفکیک دین و زیبایی، به قدری این دو به هم نزدیک هستند که برخی تجربۀ زیبایی شناختی را ادامۀ تجربۀ دینی با واسطه های متفاوت می دانند و بعد از کانت نیز، درهم تنیدگی زیبایی و دین از میان نرفته است.